داستان - شعر- رومان

Tuesday, January 8, 2008

یادمان باشد........


یادمان باشد
آسمانِ آبی را
بس وسیع است و قشنگ
با قلم مو ، رنگِ سیاه
تیره و تارش نکنیم
]دود بی نام است[
چشم های خود را
که در آن نورِ سفید ، هفت - رنگ به کسی میبخشند
به سیاهی ، کورش نکنیم
یادگاری ها را
روی
تنه سبز درخت ، که امیدش به ما ، جاریِ آب روان است
به تفرج ، حک نکنیم
چهره خود را
هر روز ، به نقابی دیگر
پیش آینه ، به تغلب ، هویدا نکنیم
آتش عشق را
هر ساعت
با اشک و فغان
خاموش نکنیم
بوسه را
که هزاران لحظه به امیدش بودیم
با حسِ غرور ، پنهانش نکنیم
و زبان را
به کلک ، به انکار حقایق و خیانت
معتادش نکنیم
یادمان باشد
دست را در آب بشویم ولی
آب را گل نکنیم

0 Comments:

Post a Comment

Subscribe to Post Comments [Atom]



<< Home