داستان - شعر- رومان

Saturday, December 15, 2007

ما لاف عشق میزنیم ، در دل هوسها برده ایم (وحید - دفتر 4 ام)


  • بوسیدن لبهای تو ، بوییدن گلهای تو
  • ای کاش میشد یک نفس ، در بر بگیرم روی تو
  • چشم های من دیدار تو . دیدار تو رویای من
    در خواب بودم من عجب ، افسانه و محبوب من
  • افسانه شو ، افسانه شو ، بهر منی بیگانه شو
  • آتش زدی صد میکده، این جام را پیمانه شو
  • اشکت اگر روزی بریخت ، بر پای من ای نازنین
  • غسل شهادت میکنم . بر کوی تو ای فرّدین
  • دیشب بخوابم آمدی ، امشب کجا آماده ای
  • امیدِ آن صبحی کنم ، بر دامنم آسوده ای
  • این دوری را عاشقان. آتش به جان ما فتاد
  • ای کاش همچون آن خلیل ، جنت به کام ما بداد
  • در خواب غفلت بودمی ، بیدار چون گشتم همی
  • بر دستهایم خون توست . قلبت شکسته دیدمی
    ما لاف عشق میزنیم ، در دل هوسها برده ایم
    ای کاش کوس عشق را دیگر به ره نمیزدیم
  • َُِّ

0 Comments:

Post a Comment

Subscribe to Post Comments [Atom]



<< Home